معنی حزن، غصه، غم

حل جدول

حزن، غصه، غم

اندوه


حزن و اندوه، غصه

غم


غم و غصه

راخ

کرب


غم

حزن، اندوه، غصه


حزن

غصه

لغت نامه دهخدا

غم و غصه

غم و غصه. [غ َ م ُ غ ُص ْ ص َ / ص ِ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) اندوه و ملالت. حزن. رجوع به غم و به غصه شود.

عربی به فارسی

حزن

غم , اندوه , غصه , حزن , رنجش , سوگ , غم واندوه , مصیبت , غمگین کردن , غصه دار کردن , تاسف خودن

فرهنگ عمید

غصه

حزن، اندوه،
[قدیمی] آنچه در گلوگیر گیر کند،
* غصه خوردن: (مصدر لازم) غم و اندوه را در دل نگه‌داشتن، غم خوردن،
* غصه داشتن: (مصدر لازم) =* غصه خوردن
* غصه دادن: (مصدر متعدی) کسی را اندوهگین ساختن،

فرهنگ فارسی هوشیار

غصه

اندوه گلوگیر، حزن، غم و اندوه

مترادف و متضاد زبان فارسی

حزن

اندوه، دلتنگی، غصه، غم، کرب، کربت، گرفتگی، ملال، ملالت،
(متضاد) سرور


غصه

اندوه، تاسف، حزن، غم، محنت،
(متضاد) شعف، شادی

فارسی به عربی

حزن

حزن

واژه پیشنهادی

غم و غصه

راخ

راخ

معادل ابجد

حزن، غصه، غم

2200

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری